پایان - دربدران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دربدران

سلام سخت و سنگین (پنج شنبه 85/9/2 ساعت 3:0 صبح)

 

 

 

چند شبی بود که وقتی می رسید خونه نای حرف زدن هم نداشت و با سر هم کردن یکی دوتا لقمه غذا می رفت که بخوابه

کار هر روزش شده بود صبح زود از خواب بیدار میشد و خودش رو مشغول درس یا کلنجار رفتن با کامپیوتر می کرد و بعد نوبت رفتن سرکار و سرو کله زدن با مشتری ها و غروبم ها بعد از شرکت یا سراغ کلاس یا کار عقب افتاده و یا اینکه پیدا کردن چند تا مشتری تا یه کمک خرج برای کاراش بشه

تازه خدمت رو تموم کرده بود و قبل از این کار براش جدیت الان رو نداشت باید روی پای خودش می ایستاد و یا علی می گفت و برای آیندش برنامه می ریخت برای همین هم این طوری کار می کرد

یهو به خودش اومد و متوجه شد که روز تولدش رسید

یک سال از عمرش گذشته بود و حالا یک سال بزرگتر شده بود و توی همین یک سال خیلی تجربه به دست آورده بود

تجربیاتی که برای بعضی از اونا قیمت گزافی پرداخت کرد

حالا که به یک سال گذشته نگاه می کنه میبینه چقدر موفق بوده البته با دوستانی که به دست آورده

و تجربیاتی که با رفاقت با این رفقای جدید به دست آورده

علی در به در تمام این تجربیات و رفقا رو هیچ وقت از یاد نمی بره

اگه تا حالا با تمام مشغولیت کار و درس خودم رو به اینجا رسونم همه این موفقیت رو مدیون شما رفقای عزیز هستم شمایی که با تمام گرفتاریهای خودتون همیشه یاور و پشتیبانم بودید

وقتی بر می گردم و به یک سال گذشته نگاه می کنم می بینم:

داداش علی (گاواره) وسوگل خانوم، روح الله(تا........شقایق)، عمو حسن(مدرنیسم)، شایان نجاتی(هفت آسمان)، رویا(کروکدیلا)، رهگذر، حرفهای جوانی، دریادلان، مصطفی (حسابداران)، دوست صمیمیم(حرف چاه)و خیلی های دیگه که ازشون بابت فراموش کردن اسماشون خیلی عذر می خوام و دشمن خونی سابق و دوست خیلی عزیزم نگین(زندگی دوباره سابق و قدر مطلق قلم شکست جدید) همه این عزیزان رو که می بینم خیلی خوشحالم از آشنایی با این عزیزان و ناراحت از دوریشون

نمی دونم چرا ولی خیلی خستم، اونقدر خسته که حتی آماده کردن همین مطلب رو گذاشتم ساعت 1 بامداد

امروز تولد علی در به در هست و کادوی تولدش به بچه ها و رفقاش اینه که دیگه کسی نیست سرشون غر بزنه و فقط ازشون گله و شکایت کنه

آره علی هم داره می ره

می ره تا کمی توی خلوتش فکر کنه توی این یکساله چه کارایی کرده و کیا رو از خودش رنجونده

اینم بگم همیشه به یاد همتون هستم و به همگی سر میزنم

اگه کسی خواست توی در به درا متن یا مطلبی بذاره برام میل بزنه و متنش رو بفرسته سعی می کنم حرف دلش رو توی در به دران بزارم چون هر کسی که با در به  دران حتی برای یک بار هم که شده ارتباط برقرار کرد شد یکی از اونا

احتمالا اگه چیزی بنویسم با هماهنگی رفیق عزیزم بزنم توی چاه هر کسی با من کار داشت بیاد و سرکی بکشه توی چاه ما ببینه چه خبره شاید به دلش نشست و برای چاه ما درد دل کرد

تا یادم نرفته از همگی تون حلالیت می طلبم توی این یکسال با وفاداری و وفاداران و در به دران در خدمتتون بود خیلی اذیت کردمتون

این در به در رو حلال کنید و براش دعا کنید تا .....

هر کسی با من کار داشت با آدرس ایمیلم می تونه باهام ارتباط برقرار کنه

در به در همه رفقاء

یا علی



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مبعث
    این روزها
    آغاز راه
    ...
    غریبه - آشنا
    آخر سال
    مُحرم یا مَحرم
    انقلاب درونی
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 10 بازدید
    دیروز: 12 بازدید
    کل بازدیدها: 196705 بازدید
  •   درباره من
  • رک لینک
    » <"div class="mdiv> marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this.start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1
    <"div class="kdiv> « : متحرک لوگوی marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this. start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1