حرفی با دوستان - دربدران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  Atom  خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دربدران

عید نوروز و .... (پنج شنبه 87/1/1 ساعت 3:37 صبح)

چطور می تونم بگم سلام یا خداحافظ

آخه من که توی خیلی از لحظات فراموشت کرده بودم یا بهتر بگم یه جورایی خودم رو به فراموشی زده بودم

شاید خیلی وقتا از خیلی چیزها قافل بودم ولی با همه این حرفا بازم ......

و الان که به عقب برمیگردم انگار به اندازه یک پلک زدن بیشتر طول نکشید و ....

ولی حالا باید بگم خداحافظ سال 86 و سلام سال 87

توی سالی که گذشت چیزهایی دیدم و شنیدم که باورش برام خیلی سخت بود و شاید از خیلی هاشون توقع حرکات رو نداشتم ولی ......

ولی توی لحظات تحیل سال مثل همه میگم ...

یا مقلب القلوب والابصار                       یا مدبر اللیل والنهار

یا محول الحول والاحوال                حول حالنا الی احسن الحال



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • رفیق (دوشنبه 85/12/7 ساعت 3:33 عصر)

                          

     

    سلام

    بازم روزگاری در به دری فشار آورد روی شونه هام و یه جورایی مجبور شدم به نوشتن و ....

                                 

    نمی دونم چه طور و چه جوری ولی انگار این رفاقتام داره کم کم برام به مصیبت تبدیل میشه

    رفاقت که نه یه جورایی نارفیقان دارن از پشت خنجر می زنن

                               

    از زمانی که خودم رو شناختم و فهمیدم کی هستم یه جورایی برای کسی که به عنوان رفیق خطابش می کردم احترام مخصوصی قائل می شدم

    از خیلی از رفقا چوب خوردم اونم برای حرفایی مثل کم آوردن و آدم فروشی و خیلی چیزای دیگه ولی....

    ولی حیف که از اون رفقا فقط 4-5 تا باقی موندن

                               

    همونایی که صمیمی هستن و هنوز بعد از گشت سالها با هم ارتباط داریم حتی به اندازه یه تماس کوچیک.

    توی رفقای جدید هم که نگو هر وقت کار دارن باهات تماس می گیرن

    خیلی دوست داشتم کسی که توی فکرم هست و چند وقتیه دارم با اسمش کلنجار میرم خودش بیاد و تمام حرفایی که داره توی سرم می چرخه درست یا نادرست بودنش رو برام ثابت کنه

    بگه چی شد و اصلا چرا این کار رو با ما کرد

    بیاد و مثل یه مرد بشینه با هم صحبت کنیم، ولی حیف که اراده این کار رو نداره....

    حیف که ........

                             

    نمی دونم اونقدر به هم ریختم که نمی دونم چی می گم یا می نویسم

    ولی می دونم این تنها راه آروم شدنم هست

    حالا بعد از این حرف از همه شما رفقا و دوستان کمک می خوام

    کمک می خوام تا یه جورایی از شر این همه فکر الکی خلاص بشم و بتونم به گذشته خودم برگردم

                                              التماس دعا

                                     یا محمد و علی



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • بغض (دوشنبه 85/11/16 ساعت 3:17 صبح)

     

    دل، دوست، رفیق، عشق

      

    داداش، مهندس، سینیور، اوس سا(مخفف استاد)، حاجی

     

     همیشه گفتم و میگم برا دل خودم می نویسم نه برای چیز دیگه، به تمام کسایی که برای نوشتن ازم کمک می خوان هم میگم بگذار خودش بیاد، نه زور بزن و نه با کلماتت بازی کن

    همیشه وقتی حالم می گیره از خونه می زنم بیرون یه جاده بدون مقصد

     برام مسیج فرستاد با خوندش سریع اومدم توی نت ببینم چی شده

    یک ساعتی رو توی نت بودم و دیدم از آفلایناش چیزی عایدم نمی شه

    از نت اومدم بیرون و باهاش تماس گرفتم کمی صحبت کرد و بعدش یه دفعه گوشی رو خاموش کرد

     برگشتم توی من و براش نوشتم ولی فایده ای نداشت حرف نمی زد

    حرفم رو زدم و دیگه نرفتم سراغش، نیم ساعتی گذشت صدای عموعباس گوشی در اومد  

    اسمش افتاد رو صفحه سلام کرد و خیلی سنگین جواب دادم

    کمی باهاش بحث کردم، چون واقعا دیگه چیزایی که می گفت برام فرق نمی کرد اهمیت ندادم بهش

    فقط بهش گفتم ما مراتبی واسه دوستامون داریم :

    1)داداش: خیلی صمیمی و بدون مرز

    2)مهندس: رفیقی که واسه مشکل دانشگاهی نیاز می شه

    3)سینییور: کسی که احساس خوش تیپی میکنه و این لغت بهش بچسبه

    4)اوس سا(مخفف استاد): کسی که احساس حالیش نیست و فقط استاد گونه درس زندگی بهت می ده حالا ممکنه اصلا نیازی هم نداشته باشی و  ....

    5)حاجی: یکی که جنبه شوخی داره صمیمی هستی ولی مرز داری.یعنی مثل داداش بزرگه ازش حساب می بری

     

    اینا گفتم و گفتم  

    یا علی



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • تبریک (دوشنبه 85/5/30 ساعت 2:28 عصر)

    سلام

    اول از همه پیشاپیش عید بزرگ مسلمین

    مبعث حضرت محمد مصطفی (ص)

    رو به همه دوستان و مسلمانان تبریک و تهنیت عرض می کنم

    باید من رو ببخشید چند وقتیه سرم شلوغه و کمتر تونستم سر بزنم

    جاتون خالی شب جمعه قم و جمکران خیلی دعاتون کردم

    اگه یادتون باشه یکی دو تا مطلب پیش راجع به شونه نوشته بودم باید بگم وقت خوبیه برای سر گذاشتن روی یه شونه و درد و دل کردن

    فقط توی این شبا هر کسی که حتی به اندازه سر سوزنی احساس کرد که کانکتی به وجود اومده حتی چند ثانیه همه رفقا رو از یاد نبره

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • یاد (سه شنبه 85/5/24 ساعت 5:54 عصر)

    سلام

    یه سلام گرم و صمیمی که با یه عالمه خستگی همراه بود ولی......................

    ولی وقتی میام اینجا همشون از یادم میره

    نمی دونم این دنیای مجازی چیه یا چی داره که بیشتر مردم با ورود به اون از دنیای واقعی دور میشن

    ما یه رفیقی داریم که تمام زحمات ما روی دوش این بنده خداست

    البته ایشون هم خیلی به ما لطف دارن

    شاید بعضی از رفقا الان اسمش رو حدس بزنن

    آره دکتر آینده و مهندس حال و داداش عزیزم محمد و می گم

    درسته بعضی اوقات مثل تام و جری دنبال هم می کنیم و سایه هم رو با تیر می زنیم ولی واقعا من به عنوان

    داداش بزرگ تر قبولش دارم

    می خوام برگردم به حدود 10یا 12 ماه پیش

    اولین روزایی که با مشورت داداش محمدم و البته با کمک و پشتیبانی این رفیق عزیز وارد این یکی دیگر از این دنیای عجیب و غریب رایانه شدم

    محمد خیلی جاها به من کمک کرد و جاهایی که من می خواستم وبم رو تعطیل کنم با من صحبت می کرد و من رو امیدوار می کرد

    همین جا بهترین فرصت برای تشکر از رفیقمه که واقعا ازش ممنونم

    آره روزای تقریبا سختی بود هم سرباز بودم هم درس می خوندم هم یه جورایی کار می کردم تا گوشه از پول تو جیبیم در بیاد

    آره ما هم طعم سختی رو توی بعضی کارا چشیدیم و برای خودمون یه کوله بار کوچیکی از تجربه داریم

    واقعا نمی دونم چه طور گذشت

    چند روز پیش داشتم با محمد صحبت می کردم

    بحثمون  راجع به این دنیای مجازی بود

    آدم توی این دنیا واقعا نه گذر زمان رو متوجه میشه نه خستگی براش معنا داره

    من می خواستم با رفقام خداحافظی کنم اما محمد یادم اورد که چه روزایی رو پشت سر گذاشتم

    بهم یادآوری کرد که چه رفقایی دارم و کجا ایستادم

    حالا فقط یه چیز میگم بهتون سعی کنید هر از چند گاهی بر گردید و پشت سرتون رو نگاه کنید تا ببینید چه کسانی توی موفقیت ها کمکتون کردن و حداقل یه تشکر خشک و خالی ازشون بکنید تا بفهمن که بقیه می بینن که چه کارایی براشون انجام دادن

    بعضی وقتا  دوست دارم برگردم به سالهای ابتدایی تا از استادانم تشکر کنم ولی حیف که نمی شه اما.....

    همین جا به داداش محمدم میگم داداش دمت گرم که خیلی چیزا هم توی کامپیوتر ازت یاد گرفتم هم توی زندگی

    راستی از بابت تاخیر عذرخواهی می کنم چون از شنبه تا دیشب تهران نبودم البته تفریح هم نرفته بودم و دسترسیم به اینترنت خیلی میسر نبود

    یا حق التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • شونه (دوشنبه 85/5/16 ساعت 5:27 عصر)

    سلام

    اول از همه تبریک بابت ولادت با سعادت حضرت علی (ع)

    از همه دوستان(محمد) و دشمنان (نگین) ممنونم که ما رو از یاد نبردن

    دم شما گرم و به قول خودم در به در همتونم

    قول داده بودم یه مطلب راجع به شونه بنویسم پس:

    چند سال پیش با چند تا از رفقای اون موقع دست به کاری زدیم

    اوایل کمی سخت بود با سختیهاش کنار اومدیم و فشار کار رو تحمل کردیم

    بعد از دو سال با مشکلات جدیدی رو به رو شدیم

    مجبور شدیم کار رو رها کنیم

    توی اون دو سال مخصوصاً اوایل با یه بنده خدایی آشنا شدیم که آدم با کمالاتی بود

    زیاد با هم بحث می کردیم

    تا اینکه یه روز سر بحث به اونجایی رسیدیم که بهترین شونه برای انسانها همون سجده است

    اون روز شاید معنی این حرفش رو نفهمیدم یا بهتر بگم درست متوجه منظورش نشدم اما اواخر دو سال بود که معنی کامل حرفش رو گرفتم

    یکی دو باری هم از این روش استفاده کردم تا....

    چند وقت پیش با یه مشکلی رو به رو شدم که انتظارش رو نداشتم

    چون نمی تونستم به کسی بگمش کم کم داشت اذیتم می کرد

    راههای مختلفی رو برای فراموش کردن و حتی دور شدن ازش پیش گرفتم و توی وبم هم از بروبچ کمک خواستم

    توی همون روزا بود که داشتم کامنت های وبم رو مطالعه می کردم که دیدم یکی از دوستانکه من نمی گم اول اسمش نگینه و دشمن خونی منم هست کامنت قشنگی گذاشته بود اون این که

    بهترین شونه برای انسانها همون مهر و جانمازشونه

    وقتی به این کامنت رسیدم یا حرف اون رفیقی افتادم که دیگه هیچ وقت ندیدمش

    دو باره بهش فکر کردم

    چطور میشه که عرش خدا برای دل یه انسان به پایین ترین نقطه بیایید

    این انسان چیه که همه چیز برش محیاست

    ولی.................................................

     

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • دست نویس (شنبه 85/5/7 ساعت 2:35 عصر)

    این یکی دو روزه اینترنتم قطع بود ببخشید

    سلام

    اول از همه رفقا ممنون که هنوز از ما سراغی می گیرن

    حتی از دوستانی که منتظر مرگ ما هم هستند

    اما قابل توجه دوستانی که منتظر مرگ ما هستند:

    تا حلوای تک تک شون رو نخورم قسط مرگ ندارم

    خوب یکی از دوستان گفته بود که منتظر یه دست نویسه

    نمی دونم دست نویسای  یه در به در به چه دردی می خوره

    ولی بازم ما دل کسی رو نمی شکنیم و  براش می نویسیم

    از صبح تا حالا چند باری به وبم سر زدم اما مثل اینکه پارسی بلاگ مشکل داشت و باز نمی شد

    بعد از ظهر که کمی استراحت کردم نشستم پای رایانه و گفتم حال و حوای خودم رو کمی تایپ کنم و یه حالی به خودم بدم اونم بشه یه دست نویس

    همین الان دارن اذان میگن منم توی دلم خیلی حرفا دارم که بزنم و خیلی دعا دارم آخه میگن امشب شب آرزوهاست

    اولین دعام فرج امام زمان (عج) که راس همه آرزوهاست

    ببخشید داشتم دعای فرج رو می خوندم

    امروز هر کسی یه کاری می کرد یکی برای کسی که خیلی دوستش داشت کادو می خرید

    یکی دنبال انجام کارای خیر بود و .....

    اما ما خودمون چیکارکردیم

    خودم رو میگم امروز خجالت زدم پیش خدا آخه صبح تا حالا منتظر این لحظه بودم اما حالا می بینم که چیزی توی کولم ندارم هیچ چیزی که به خدا بگم :

    خدا جون من ، یه بنده گنه کار اومدم در خونت اما حتی یه کار خوب هم توی اعمالم نیست که اون رو جلو بندازم

    خیلی افکار از ذهنم میگذره

    ولی اول بریم سراغ دعا:

    اللهم عجل لولیک الفرج ....

    حالا دیگه هر کسی با مرام خودش دعا کنه

    فقط شهدا، جانبازان و مریضایی که الان توی بیمارستان هستن یادتون نره

    برای دوستان هم خیلی دعا کنین

    هر کسی مشکلاتی داره که شاید نتونه به زبون بیاره

    الانم ساعت 9:15 دقیقس ولی هنوز پارسی بلاگ مشکل داره

    خیلی دعاها دارم ، دلم هم کمی گرفته نمی دونم چرا ولی دنبال یه شونه می گردم که سرم رو بزارم روش و کمی گریه کنم

    آخه میگن این گریس که آدما رو سبک میکنه

    خدایا شرمندم

    شرمندم از اینکه بنده خوبی نبودم

    توی کوله بارم چیزی ندارم که بهش بنازم و بیارم در خونت و با اون با افتخار بگم خدایا من اومدم تا یه بنده بشم از همون بنده هایی که انتظار داری

    ولی.........

     

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • دل (چهارشنبه 85/5/4 ساعت 2:38 عصر)

    سلام

    دلم گرفته

    آخه فردا شب خوباست

    اما من چی دارم که باهاش برم و در خونه خدا رو بزنم



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • مرام (سه شنبه 85/5/3 ساعت 3:48 عصر)

    سلام

    یه سلام پر از خستگی از خواب و زندگی

    البته اینا همش برای 10-15 دقیقه پیشه

    الان که کمی سرم خلوت شده و به وبمون سری زدم کمی خستگیم در رفت

    آخه یه مشت رفیق با مرام هنوز دارم که سراغی ازم بگیرن

    دمت همگی گرم من کم و بیش به خمتون سر میزنم

    ولی بازم معذرت

    الانم نمی دونستم یاعت چنده یه سر به سیستم گارانتی زدم دیدم بابا ما کجاییم

    ساعت نزدیک رفتن به کلاسه

    التماس دعا



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  • رنگ (چهارشنبه 85/4/28 ساعت 2:11 عصر)

    با سلام

    هر کسی توی زندگیش یه لحظات خاصی داره

    علی در به در هم توی این حال و هواست

    چند وقتیه با فشار کار و زندگی و مشکلات آموزشگاه دارم مدارا می کنم ولی بازم مشکلات هستند

    این رنگ هم رنگیه که با مشکلاتم همراهه

    دعا کنید ما هم از این در به دریها رها شیم رنگ وبمونم عوض می کنیم

     



  • کلمات کلیدی : در به دران
  • نویسنده: دربه در

  • نظرات دیگران ( )

  •    1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مبعث
    این روزها
    آغاز راه
    ...
    غریبه - آشنا
    آخر سال
    مُحرم یا مَحرم
    انقلاب درونی
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 9 بازدید
    دیروز: 16 بازدید
    کل بازدیدها: 196958 بازدید
  •   درباره من
  • رک لینک
    » <"div class="mdiv> marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this.start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1
    <"div class="kdiv> « : متحرک لوگوی marquee> "direction="up "(width="150" height="180" onmouseover="this.stop "(onmouseout="this. start "scrolldelay="1 <"scrollamount="1